یکی از ابزارهای مدیریت دانش ایجاد شرکتهای دانشبنیان است که نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی کشور دارند. در واقع شرکت دانشبنیان، شرکت یا مؤسسه خصوصی یا تعاونی است که هدف از ایجاد و گسترش آن همافزایی علم و ثروت و توسعه اقتصاد دانشمحور است که نتیجه این امر خلق ثروت و ت چکیده کامل
یکی از ابزارهای مدیریت دانش ایجاد شرکتهای دانشبنیان است که نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی کشور دارند. در واقع شرکت دانشبنیان، شرکت یا مؤسسه خصوصی یا تعاونی است که هدف از ایجاد و گسترش آن همافزایی علم و ثروت و توسعه اقتصاد دانشمحور است که نتیجه این امر خلق ثروت و توسعه اقتصاد از طریق گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری به واسطه تجاریسازی فعالیتهای تحقیق و توسعه است. با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری صنایع دانشمحور در اقتصاد کنونی، در این پژوهش به شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر موفقیت این صنایع پرداخته خواهد شد. جهت شناسایی این عوامل، ادبیات و پیشینه پژوهشی موجود جمعآوری و مکتوب گردید سپس با توزیع پرسشنامه بین مدیران و خبرگان شرکتهای حاضر در پارک علموفناوری استان گیلان مهمترین عوامل شناسایی شدند. در گام بعدی با توجه به اطلاعات بهدست آمده، پرسشنامه دیگری طراحی گردید که معیارها را با استفاده از مقایسه زوجی نسبت به یکدیگر مورد سنجش قرار داد. برای رتبهبندی عوامل شناساییشده، از روش دی متل استفادهشده است و با توجه به عدم قطعیت موجود در نظرات خبرگان، ارزیابی در محیط فازی صورت پذیرفته است. در نتیجه ارزیابی انجامشده مشخص گردید که عوامل محیطی مؤثرترین نقش را در رشد و توسعه شرکتهای دانشبنیان ایفا میکنند و از میان زیرمعیارهای آن، خطمشیهای دولتی، معافیتهای مالیاتی و گمرکی بهعنوان مؤثرترین عوامل موفقیت شرکتهای دانشبنیان معرفی شدند. لذا لازم است تا تصمیمگیرندگان ارشد کشور در تدوین قوانین حمایتی در تأسیس و توسعه شرکتهای دانشبنیان مشوقها و مقرراتی را در جهت ایجاد فضای مناسب کسبوکار فراهم نمایند.
پرونده مقاله
صنعت پوشاک یکی از صنایع مهم و رو به رشد در کشور است که جا دارد علاوه بر بازار داخلی در بازارهای صادراتی نیز رشد پیدا کند. همچنین ارزيابي عملکرد يک ابزار حياتي براي دستيابي به بهبودهاي اساسي در صنعت بوده و در مدیریت منابع سازمانی حائز اهمیت است. بر این اساس پژوهش حاضر در چکیده کامل
صنعت پوشاک یکی از صنایع مهم و رو به رشد در کشور است که جا دارد علاوه بر بازار داخلی در بازارهای صادراتی نیز رشد پیدا کند. همچنین ارزيابي عملکرد يک ابزار حياتي براي دستيابي به بهبودهاي اساسي در صنعت بوده و در مدیریت منابع سازمانی حائز اهمیت است. بر این اساس پژوهش حاضر درصدد است تا ضمن یافتن عوامل مهم و تأثیرگذار در صنعت پوشاک، ارتباط بین این عوامل و ارجحیت آنها نسبت به هم را مشخص نماید. برای این کار ابتدا 35 عامل توسط مرور ادبیات استخراج شد و با استفاده از پرسشنامه و نظرسنجی از خبرگان، این عوامل پالایش شد و براساس روش فریدمن 16 عامل بهعنوان عوامل اصلی شناسایی گردید. سپس بهوسیلهی روش ISM روابط علی و معلولی و میزان اهمیت عوامل معین شد. در پایان با استفاده از تحلیل MICMAC قدرت نفوذ و وابستگی عوامل مشخص گردید. مدل ISM نشان داد که عوامل "کیفیت طراحی"، "برنامهریزی" و "آموزش کاربردی در جهت افزایش صادرات" بیشترین تأثیرگذاری را دارند و بهمانند زیربنا برای مدل عمل میکنند و همچنین عوامل "معرفی محصول جدید"، "ارتقای برند"، "افزایش سطح سفارشیسازی"، "بازاریابی"، "حضور مؤثر در بازارهای بینالمللی" و "تأمین مالی" در بالاترین سطح مدل قرار گرفتهاند و از عوامل دیگر تأثیر میپذیرند. تحلیل MICMAC نشان داد که "کیفیت طراحی"، "کیفیت انطباق"، "برنامهریزی" و "آموزش کاربردی در جهت افزایش صادرات"؛ دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی کم هستند؛ در نتیجه این عوامل، در صنعت پوشاک با رویکرد صادراتی محرک و برانگیزنده به شمار میروند و باید در اولویت سازمان قرار گیرند.
پرونده مقاله
کیفیت نمایانگر یک فلسفه، ترکیبی از روشها و شیوهها و همچنین تعهد به تعالی است و بهعنوان یک محرک مهم مزیت رقابتی پایدار، مورد توجه در تحقیقات نظری بوده است. در طی زمان مفهوم کیفیت دچار تکامل شده و اکنون زمان مناسبی برای تأمل در فلسفه کیفیت است. مفاهیم مدیریت کیفیت امرو چکیده کامل
کیفیت نمایانگر یک فلسفه، ترکیبی از روشها و شیوهها و همچنین تعهد به تعالی است و بهعنوان یک محرک مهم مزیت رقابتی پایدار، مورد توجه در تحقیقات نظری بوده است. در طی زمان مفهوم کیفیت دچار تکامل شده و اکنون زمان مناسبی برای تأمل در فلسفه کیفیت است. مفاهیم مدیریت کیفیت امروزی همان یافتههای انسان در طول تاریخ است که در مسیر رشد و بهبود تجربه شده و به خاطره سپرده شده است؛ لذا استفاده از کهنالگوها میتواند منجر به درک بهتر دادههای بیواسطه، حاصل از تجربه روانی شود و فهم بهتر جریانهای نرم و سخت مدیریت کیفیت ممکن شود. جهت تجزیهوتحلیل کهنالگوهای مرتبط با این دو رویکرد مسلط از روش کیفی دروننگری استفاده شد. از اینرو با دوازده تن از خبرگان دانشگاهی درخصوص مفهوم مدیریت کیفیت نرم مصاحبه به عمل آمد و در نهایت مدلی بومی برای مدیریت کیفیت نرم ارائه شد. جهت سنجش مدل، از روش کمی تحلیل مسیر استفاده شده و مطابق با مؤلفههای استخراجی پرسشنامهای تدوین گردید و در اختیار مدیران 64 واحد اقتصادی فعال در استان گیلان قرار گرفت. مؤلفههای استخراجی از منابع کتابخانهای مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت و سه متغیر «هنجاری» (بیانگر تعبیرها، تفسیرها و سیستمهای معانی مشترک در میان گروهها) «رابطهای» (توصیفکننده روابط انسانی در داخل و خارج سازمان) و «ساختاری» (تعیینکننده الگوها در داخل سازمان) تبیین شد. طبق نظر خبرگان روابط علی- معلولی میان متغیرها تعریف شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این مطالعه رهنمودهای مدیریتی و راهبردهای عملیاتی را منطبق با ابعاد تحلیلشده مدیریت کیفیت نرم در اختیار قرار میدهد.
پرونده مقاله